که دیده است که جوجه کبوتری توفان زده را تیر و کمان حواله کنند؟
آه، رقیه ! بالهای سوخته را طاقت سنگ نیست. لبهای تشنه ات را خاک پاشیدند و چشمان به اشک نشسته ات را آشنای تازیانه ها کردند.
خدایا! حجم این همه تاریکی را کدام خورشید، روشن میتواند کرد؟
فریادجگرخراشت را در خشت خشت خرابه های شام مویه میکنم و وسعت رنجت را با
کوهها در میان میگذارم. غبار اندوهت را هیچ بارانی نمیتوانده شست.
|
الهي و ربي من لي غيرك
اسئله كشف ضري
و النظر في امري
خداي من و پروردگار من جز تو من كه را دارم
كه از وي درخواست برطرف كردن بدحالي خود
و نظر كردن در كارم كنم
ليت شعري
يا سيدي و الهي و مولاي
اتسلط النار علي وجوه خرت لعظمتك ساجده
اي كاش ميدانستم
اي اقا وخدا و مولاي من
ايا اتش دوزخ را مسلط ميكني
بر رخسارهايي كه براي
عظمت تو سجده كنان به خاك افتاده اند
يا سيدي
يا من عليه معولي,
يا من اليه شكوت احوالي
اي اقاي من
اي كه بر اوست تكيه ي من
اي انكه شكايت احوالم را به سويش برم